اوضاع سیاسی درسال 1389
صارم فريدونى

آغازسال 1389 برای حکومت جمهوری اسلامی و نیروهای سیاسی اپوزیسیون وضعیتی متفاوت، ولی مرتبط به هم دارد. رژیم اسلامی با مشکلات فراوان و به ضرب زندان و شکنجه و اعدام در هرحال موفق به عبور از یک تند پیچ بحران سرنگونی خود شده و میکوشد با ترفندها و تاکتیکهای مختلف، ثبات سیاسی را جایگزین وضعیت ناپایدار فعلی خود سازد. نیروهای اپوزیسیون، اعم از سازمانها و احزابی که جنبش "سبز" را انقلاب قلمداد نموده و بطور ناقص و البته شرمگینانه در آن حل شدند؛ نیروهایی که حرکت مردم را حاصل سیاستهای جناح اصلاح طلب حکومت دانسته، آنان را از شرکت در تظاهرات خیابانی منع کرده و به خانه نشینی دعوت کردند، و سرانجام نیروهایی که جنبش اعتراضی مردم را در راستای سرنگونی جمهوری اسلامی ارزیابی کرده و در پی عروج آن تا سطح یک جنبش انقلابی برای استقرار سوسیالیزم بودند، اینک که اوضاع سیاسی بطورموقت آرام گرفته فرصتی کوتاه  دارند تا به بررسی تاکتیکهای اتخاذ شده توسط خود و دیگران پرداخته و با جمعبندی آنها به نتيجه مناسبی جهت تغییر و یا اصلاح تاکتیکهای مزبور دست یابند .

نیروهای سیاسی و اپوزیسیون حاضر در جنبش اخیر مردم ایران و نتایج و پیامدهای سیاسی تاکتیکهای این سازمانها و احزاب، قبل و بعد از 22 خرداد سال 1388، کدام است؟ استراتژی آنها چیست و چه وجوه اشتراکی در نتایج عملی سیاستهای متخذه توسط آنها وجود دارد؟

١- نیروهای سیاسی دست اول وعمده ی جنبش سبز که بدنه اصلی این جنبش را از لحاظ رهبری در اختیار داشتند، نیروهای جنبش ملی اسلامی هستند که وضعیت نسبتا ًمشخصی داشته و طی سی و یک سال گذشته درون حکومت اسلامی و یا در حاشیه های نزدیک آن بوده اند. بخشی از تاریخ و کارنامه سیاه و خونین جمهوری اسلامی بطور مستقیم و بخشی دیگر بطورغیرمستقیم مربوط به این نیروها و در واقع، حاصل عملکرد سیاسی آنان است. برای این دسته از نیروهای سیاسی که در جدال و کشمکش با دیگر جناح حکومت اسلامی برسر تقسیم قدرت، اینک در جرگه نیروهای اپوزیسیون قرار گرفته اند، سرنگونی و یا تغییر و تحول اساسی در نظام و حکومت اسلامی هرگز، در گذشته و حال، مدٌ نظر نبوده و آلترناتیو سیاسی آنان، اعم از برخی نوسانات و پشتک و واروها حتی نتوانسته از صفت  "اسلامی" خود دست بکشد. نمایندگان و رهبران اصلی این سیاست درحال حاضر میرحسین موسوی، محمد خاتمی، و مهدی کروبی هستند.

٢- اپوزیسیون پرو غرب که پس از ناامیدی از جریان اصلاح طلبی دو خرداد جزو نیروهای سرنگونی طلب قرارگرفته بود، با شروع فعالیتهای تبلیغاتی میرحسین موسوی در خرداد 1388 در زمره حامیان وی درآمدند و پس از تعیین احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، به عمده ترین نیروی جنبش سبز و حامی میرحسین در خارج از کشور تبدیل شده و با این ترتیب، سرنگونی جمهوری اسلامی عملا ً از دستور کار آنان خارج شد.

٣- در جنبش چپ کمونیستی مواضع حزب "کمونیست کارگری" ایران، حزب "حکمتیست"، و حزب اتحاد کمونیسم کارگری قابل بررسی است. حککا با تغییری اساسی دراستراتژی خود و جایگزین ساختن جمهوری سوسیالیستی و حکومت کارگری با جمهوری انسانی و حکومت انسانی، عملا در صفهای عقبی جنبش سبز قرار گرفت و به این اعتبار رژیم جمهوری اسلامی را، به عنوان نظامی که باید سرنگون شود، محدود به جناح حاکم و دولت احمدی نژاد نمود . سرنگونى دولت احمدى نژاد يک شعار تبليغاتى اين حزب بود.

در مورد حزب حکمتیست، باتوجه به موضع سیاسی این حزب مبنی برتعلق جنبش سبز به جناح اصلاح طلب حکومت و درنتیجه ارتجاعی بودن آن، شرکت مردم در اعتراضات به هرشکل و صورتی منع گردید و با نادیده گرفتن خواستهای واقعی آنان، عملاً خیزش عمومی و گسترده مردم نفی و انکار شد .

حزب اتحاد کمونیسم کارگرى اما برخلاف دو حزب دیگر، نه خود را در جنبش سبز حل نمود و نه مردم را به خانه نشینی دعوت کرد. از نظر این حزب اعتراضات گسترده مردم خیزشی عمومی علیه کل رژیم اسلامی است و در واقع، جدالی با چنین ابعاد توده ای نه ادامه جنبش اصلاح طلبان حکومتی و سیاهی لشگر جنبش ارتجاعی سبزها، بلکه دقیقا جنبشی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است .

۴- بررسی مواضع حزب کمونیست کارگری و نیز اپوزیسیون پروغرب، علیرغم تفاوتهای اساسی در استراتژی آنها، نشان دهنده برخی وجوه مشترک در شرایط کنونی است. از این منظر، جناح اصلاح طلب حکومت اسلامی و یا حداقل بخش قابل توجهی از آن به عنوان نیرویی قلمداد میشود که در حال حاضر از پتانسیل لازم برای قرارگرفتن درکنار مردم به منظور مقابله با جناح حاکم برخورداراست. به این اعتبار، کارنامه سیاه این جناح به فراموشی سپرده میشود، از آن اعاده حیثیت میگردد و سرنگونی اش تا اطلاع ثانوی از دستور کار خارج میشود. در اینجاست که نیروی سیاسی مدعی رهبری و سازماندهی، از مبارزات مردمی که در تجربه عینی خود طی سی و یک سال حاکمیت رژیم اسلامی تمامی گونه های مختلف اصلاح طلب و میانه و راست آنرا دیده و نهایتا چاره کار را سرنگونی کل حکومت جمهوری اسلامی تشخیص داده اند، براستی عقب می افتد و عملا نقشی بازدارنده ایفا میکند. از سوی دیگر این سیاست، هم جهت با پاسیفیسم حزب حکمتیست، که با نفی ماهیت واقعی خیزش عمومی مردم، آنرا محدود به جدال دو جناح در تقسیم قدرت سیاسی کرده و فارغ از مبارزات آزادیخواهی مردم ارزیابی میکند، عملا فرصتی مناسب برای دو جناح جمهوری اسلامی فراهم می سازد تا جبهه های خود را بازسازی نموده و تعادل جدیدی را در قدرت سیاسی برقرار نمایند .

وقایع و تحولات سیاسی طی سی و یک سال گذشته و مانورهای رژیم اسلامی در رویارویی با آنها متاسفانه در موارد مهمی نیروهای اپوزیسیون را از اتخاذ سیاستهای درست نسبت به آنها باز داشته است. برخورد اپوزیسیون چپ به اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام در بدو بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی و نیز پروژه دوم خرداد اصلاح طلبان حکومتی در دهه هفتاد نمونه های بارزی از انحراف سیاسی این  نیروها را به نمایش میگذارد. این انحراف در برخورد به خیزش گسترده اخیر مردم ایران نیز مشاهده می شود. به قول سیاوش دانشور، "جماعتى که دنبال اين موج راه افتاده بودند و منتظر انفجار خودبخودى توده ها بودند دچار لکنت زبان شده اند ."

دو نکته مهم بایستی در نظر گرفته شود :

اولاً، تاکتیکهای هر سازمان و حزبی منبعث از استراتژی آن بوده و لذا ضروری است که سیاستهای اتخاذ شده توسط آنها در درجه اول از منظر استراتژی مورد بررسی و بازبینی قرارگیرد .

ثانیاً، شک نیست که اشتباهات و انحراف ها ی سیاسی هزینه های سنگین وغیرقابل جبران برای جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی و پیروزی انقلاب سوسیالیستی در برخواهد داشت. با وجود جمهوری اسلامی، همسو شدن با هر جناح و دسته و فرقه ای ازاین حکومت سرکوب و خفقان برای دستیابی به کمی آسایش واصلاح و رفاه، اشتباهی فاحش و کودنانه خواهد بود.  

سوسیالیزم یعنی آزادی و برابری و رفاه و شادی و سعادت. سوسیالیزم سوسیالیزم است و نام دیگری ندارد. مردم از سوسیالیزم نمی هراسند و فرار نمی کنند. مشکل در نظریه های ماست. *